[اون مافیای منه]p4
[اونمافیایمنه]p4
کوک ویو
امروز پدرم بهم زنگ زد و گفت برم پیشش(کوک خونش از باباش جداعه) سوار ماشینم شدم و رفتم
-سلام بابا(سرد)
پ/ک امشب میریم خونهی کیم
-مگه هنوزم قمار میکنه؟
پ/ک منم تعجب کردم چون کل زندگیشو سر قمار داده نمیدونم با چه جرعتی دوباره میخاد قمار کنه.
-اصلا حوصله ندارم چرا من باید بیام؟
پ/ک تو باید باشی و حواست باشه تقلب و کلکی تو کارش نباشه
-اوکی.
قرار بود بریم خونشون و برای اینکه کسی شک نکنه فقط دوتا بادیگارد همراهمون بردیم.
رسیدیم و رفتیم داخل و دوباره قیافه مزخرف جیوون جلوم ظاهر شد
وای هربار که با آقای کیم قمار میکنیم باید این تومخ رو تحمل کنم!
(یک ساعت بعد)
دو دست بازی کردن و فعلا مساوی بودن و کسی هم تقلب نکرد ولی همیشه پدرم بدون تقلب کیم رو میبرد
تمرکزمون رو بازی بود که یه دختر که صداش میزدن ا.ت اومد داخل و به آقای کیم میگفت پدر و باهم بحث کردن که معلوم بود ناراحت شد و رفت
کل تایم حواسم پرت اون دختر بود یه جورایی کیوت بود..کوک چی میگی اومدی اینجا واسه یه کار دیگه!!
بازیشون تموم شد و مساوی شدن و بدون حرفی از اونجا اومدیم بیرون و پدرم رفت شرکت و منم رفتم عمارت خودم.
یه لحظه فکرم رفت سمت اون دختره ا.ت
تو دلش: یعنی نمیدونست ما کیا هستیم؟
اگه میدونست بزرگترین مافیاها اونجان جرعت نمیکرد سرشو بالا بگیره!
میخواستم بخوابم که گوشیم زنگ خورد
-چیشده الکس؟
& هی چخبر پسر
-پوفف باشه چیکارم داری؟
&عه نمیتونم حالتو بپرسم؟
-نه متاسفانه هروقت صمیمی رفتار میکنی یه چی ازم میخوای
& خوشم میاد باهوشی اوکی طولش نمیدم فرداشب با یه سری از همکارا و بچه ها میریم بار تعم بیا بهت خوش میگذره
-میدونی که از جای شلوغ خوشم نمیاد
& نترس بار و فقط برای فرداشب خریدم فقط خودمونیم
-اوکی شببخیر
&بای
دستم درد نکنه😂💪🏽
لایک و کامنت یادت نره سوتونم🗿❤️
کوک ویو
امروز پدرم بهم زنگ زد و گفت برم پیشش(کوک خونش از باباش جداعه) سوار ماشینم شدم و رفتم
-سلام بابا(سرد)
پ/ک امشب میریم خونهی کیم
-مگه هنوزم قمار میکنه؟
پ/ک منم تعجب کردم چون کل زندگیشو سر قمار داده نمیدونم با چه جرعتی دوباره میخاد قمار کنه.
-اصلا حوصله ندارم چرا من باید بیام؟
پ/ک تو باید باشی و حواست باشه تقلب و کلکی تو کارش نباشه
-اوکی.
قرار بود بریم خونشون و برای اینکه کسی شک نکنه فقط دوتا بادیگارد همراهمون بردیم.
رسیدیم و رفتیم داخل و دوباره قیافه مزخرف جیوون جلوم ظاهر شد
وای هربار که با آقای کیم قمار میکنیم باید این تومخ رو تحمل کنم!
(یک ساعت بعد)
دو دست بازی کردن و فعلا مساوی بودن و کسی هم تقلب نکرد ولی همیشه پدرم بدون تقلب کیم رو میبرد
تمرکزمون رو بازی بود که یه دختر که صداش میزدن ا.ت اومد داخل و به آقای کیم میگفت پدر و باهم بحث کردن که معلوم بود ناراحت شد و رفت
کل تایم حواسم پرت اون دختر بود یه جورایی کیوت بود..کوک چی میگی اومدی اینجا واسه یه کار دیگه!!
بازیشون تموم شد و مساوی شدن و بدون حرفی از اونجا اومدیم بیرون و پدرم رفت شرکت و منم رفتم عمارت خودم.
یه لحظه فکرم رفت سمت اون دختره ا.ت
تو دلش: یعنی نمیدونست ما کیا هستیم؟
اگه میدونست بزرگترین مافیاها اونجان جرعت نمیکرد سرشو بالا بگیره!
میخواستم بخوابم که گوشیم زنگ خورد
-چیشده الکس؟
& هی چخبر پسر
-پوفف باشه چیکارم داری؟
&عه نمیتونم حالتو بپرسم؟
-نه متاسفانه هروقت صمیمی رفتار میکنی یه چی ازم میخوای
& خوشم میاد باهوشی اوکی طولش نمیدم فرداشب با یه سری از همکارا و بچه ها میریم بار تعم بیا بهت خوش میگذره
-میدونی که از جای شلوغ خوشم نمیاد
& نترس بار و فقط برای فرداشب خریدم فقط خودمونیم
-اوکی شببخیر
&بای
دستم درد نکنه😂💪🏽
لایک و کامنت یادت نره سوتونم🗿❤️
۳.۰k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.